جمعه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۹

هیچی، هیچی ولش کن، پشیمون شدم از نوشتنش، صفحه رو ببند

لبنیات

لب هم لب آن یار خوش اندام قدیمی
مانند لبو قرمز و سوزان و صمیمی

لب ها ولی از دیده ی اغیار نهان بود
لب های مسلمان و مسیحی و کلیمی

القصه در این باره رسالات نوشتند
استاد شمیسا و شفیعی و تمیمی

لب ها همه در معرض دید همگان است
امروزه نماندست حیایی و حریمی

لب ها شده زیتونی و نارنجی و آبی
لب ها شده تزریقی و دندان شده سیمی

آن خال که بالای لب یار عیان است
فی الفور شود پاک به انگشت نسیمی

با یاری جراحی زیبایی صورت
جر داده لب خویش به اوضاع وخیمی

لب را شتری کرده که یعنی مد روز است
ای غنچه دهان نیست تو را عقل سلیمی

هر چند که بعضی به من ایراد بگیرند
کاین قافیه خبط است چه یایی چه میمی

اما نتوان هیچ نگفت از لب معشوق
بگذار که ایراد بگیرند چه بیمی

+ سعید نوری

می گفتند افکارش مسموم است

امام جمعه ی آبادان به اتهام سبز بودن استعفا شد.
بعد کسی جایگزینش شد که نه اهل اینجاست و نه اینجا بوده و نه هیچ چیز دیگر، مردم همه هاج و واج، هرچند خبرهایش از یک ماه پیش شنیده می شد، عده ای گفتند در نماز جمعه شرکت نمی کنیم، از طرف دیگر، کسانی که عامل استعفا شدن ه امام جمعه ی قبلی شدند تا خودشان امام شوند، سوختگی شدیدی احساس می کنند، این ها هم حالا معترض شدند.
همه ی این ها با هم باعث شده که امروز رادیو تلویزیون اینجا یک دم نمازجمعه تبلیغ کند، فردا هم قرار است عشایر منطقه را ببرند نماز جمعه! یک نفر در رادیو یک پیام تکراری را که تشکر می کند از امام جمعه ی قبلی و اعلام حمایت از فرد جدید را قرائت می کند و هر بار می گوید از طرف فلان عشیره!

چهارشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۹

امروز تهدید شدیم به ارجاع به کمیته ی انضباطی و ستاره و این ها
جالب بود
ولی خب دلیل مسخره ای داشت، ترجیح می دم دلیل استخوان داری داشته باشه تا این لج بازی ها و دنبال آتو بودن های بعضی