شب-داخلی-حرم امام رضا
پدری پسر کوچکش را می فرستد روی سر و کله ی مردم
پسر ترسیده
پدر: ببوس!
پسر مات و می خواهد بیاید پایین
پدر با تحکم: می گمت ببوس!
من: آقا ولش کن بیارش پایین پاپیون شده اون بالا
پدر ِ پسر: نه! نمی بوسه لامصب!
رو به پسر با تشر: می گمت ببوس!
شب - خارجی - مسجد گوهرشاد
باران می بارد، فرش ها خیس، نگاهم در نگاه دختری شش هفت ساله گره می خورد، لبخند می زنم، لبخند می زند
غرق می شوم در شعف
قبل از نماز صبح - خارجی - مسجد گوهرشاد
روحانی قبل از نماز صبح حرف می زند، اواخر صحبت ها، کبوتری بال می زند، چپ و راست می رود، بال می زند، با سر به دیوار می خورد و می افتد، همه اول لبخندی می زنند که مثل کارتون شد! و بعد همه دمغ
کسی کبوتر را بر می دارد
عصر - خارجی - صحن آزادی
جماعتی سفارش نماز امام جواد داده اند
دو رکعت، بعد از حمد هفتاد قل هو الله، پایین پای حضرت...داخل جا نیست...کلی چرخیدم حساب کردم در صحن آزادی اگر این عقب بایستم پایین پای حضرت می شود
چند بار خواندم؟یادم نیست، ولی بعضی ها را اختصاصی خواندم
به اندازه ی کل عمرم قل هو الله خواندم
آها، جماعت بلاگستان مخصوصا دخترخانم ها را از صنوف منجمین و سوزن نخ کن ها و الخ یادمان بود
:-پی
پ ن: وقتی بری حافظیه و سلام می کنی و اولین تفالی که می زنی این بیت بیاد چه حسی پیدا می کنی؟
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن
پدری پسر کوچکش را می فرستد روی سر و کله ی مردم
پسر ترسیده
پدر: ببوس!
پسر مات و می خواهد بیاید پایین
پدر با تحکم: می گمت ببوس!
من: آقا ولش کن بیارش پایین پاپیون شده اون بالا
پدر ِ پسر: نه! نمی بوسه لامصب!
رو به پسر با تشر: می گمت ببوس!
شب - خارجی - مسجد گوهرشاد
باران می بارد، فرش ها خیس، نگاهم در نگاه دختری شش هفت ساله گره می خورد، لبخند می زنم، لبخند می زند
غرق می شوم در شعف
قبل از نماز صبح - خارجی - مسجد گوهرشاد
روحانی قبل از نماز صبح حرف می زند، اواخر صحبت ها، کبوتری بال می زند، چپ و راست می رود، بال می زند، با سر به دیوار می خورد و می افتد، همه اول لبخندی می زنند که مثل کارتون شد! و بعد همه دمغ
کسی کبوتر را بر می دارد
عصر - خارجی - صحن آزادی
جماعتی سفارش نماز امام جواد داده اند
دو رکعت، بعد از حمد هفتاد قل هو الله، پایین پای حضرت...داخل جا نیست...کلی چرخیدم حساب کردم در صحن آزادی اگر این عقب بایستم پایین پای حضرت می شود
چند بار خواندم؟یادم نیست، ولی بعضی ها را اختصاصی خواندم
به اندازه ی کل عمرم قل هو الله خواندم
آها، جماعت بلاگستان مخصوصا دخترخانم ها را از صنوف منجمین و سوزن نخ کن ها و الخ یادمان بود
:-پی
پ ن: وقتی بری حافظیه و سلام می کنی و اولین تفالی که می زنی این بیت بیاد چه حسی پیدا می کنی؟
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن