Papati
چهارشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۹
و چه حیف...
"
دیگر برای هیچ دوستی اصرار نمی کنم . گفتم بعد از این آدم ها بروند اگر دیگر من را خوش ندارند . اگر این همه از من و صد متریم بیزارند . من نه برای نگه داشتن شان و نه برای برگشتن شان اصرار نمی کنم . گفتم هر وقت دلتنگم شدند برگردند . هر وقت خودشان خواستند . نخواستند هم که هیچ و چه حیف .
"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
پاگودر!
اشتراک در
پستها
Atom
پستها
نظرات
Atom
نظرات
قدیم ترها
پرشین بلاگ
دات کام خدابیامرز
بايگانی وبلاگ
▼
2010
(90)
◄
اکتبر
(4)
▼
سپتامبر
(3)
و چه حیف...
امانتِ سگ خور شده
هنوز هم...
◄
اوت
(3)
◄
ژوئیهٔ
(4)
◄
ژوئن
(6)
◄
مهٔ
(4)
◄
آوریل
(4)
◄
مارس
(18)
◄
فوریهٔ
(31)
◄
ژانویهٔ
(13)
◄
2009
(32)
◄
دسامبر
(12)
◄
نوامبر
(8)
◄
اکتبر
(7)
◄
سپتامبر
(5)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر