دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۸

راضی نیستم

از اینکه قسمت عظیمی از دل و احساسم در حبس است راضی نیستم ولی چاره ای هم جز حبس ش نیست
دستی از بین میله ها هم بیرون می آورد نه می شنود
رهایش نمی شود کرد
آزداش هم
حداقل حالا نمی شود
یعنی تا اطلاع ثانوی نمی شود به گمانم

پ ن: روی سینه ام سنگینی حس می کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر