یکشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۹

 اول فروردین و آغاز سال نو. روز نوروز. سال های گذشته، از ده روز قبل از عید تا سیزده فروردین، خوزستان شاهد هجوم مسافران نوروزی و مسائل مربوط به این مسافران بود. مسأله مهم برای آبادان در سالهای گذشته در این روزها، مسأله اسکان مسافران نوروزی بود. مسافرخانه ها و مدارس مملو از جمعیت می شد. اغلب منازل پر بود. با این وصف چادرهایی در میادین برای اسکان مسافران نصب می شد. مع ذلک جمع زیادی از سیاحان نوروزی در باغ ها و چمن ها و حتی کنار بعضی خیابان ها در پیاده روها اتراق می کردند. مسأله دیگر مسأله ترافیک شهر بود. مخصوصاً آبادان با این خیابان های تنگ و ترش، مصیبت بار بود. پمپ های بنزین معرکه آرا بود و از همه جا دیدنی تر، بازار سیف که متبعه خرید اجناس خارجی، و سیل جمعیت، سر از این بازار [در می آورد] و تمام اجناس نو و کهنه محل، همه و همه آب می شد و در نتیجه جیب یک عده خالی و جیب هایی هم پر می شد. امسال جای مسافران نوروزی خالی است. نمی دانم چرا نیامده اند. که امسال از حیث مسکن هیچ مضیقه ای نیست. یک شهر دربست در اختیارشان قرار می گرفت. منزل های اعیان و اشراف شهر و منازل زیبا و دل انگیز بریم و بوارده همه این ها خالی که حتی پرندگان نیز دیگر آن جا پر و بالی نمی زنند. نغمه های خمسه خمسه و خمپاره و کاتیوشا و ژ3 و کلاشینکف و تشعشع گلوله های ضد هوایی و برق توپ ها، همه این ها دیدنی است. چرا این عزیزان به تماشا نیامده اند و مردم آبادان و خونین شهر در این ایام کجایند و در چه حال اند؟ روز فروردین را چگونه آغاز می کنند؟ خلاصه نوروز ما امسال چنین آغاز می شود که حدود ۳۰ دقیقه قبل از تحویل سال، شهر آبادان در اطرافش یک سره زیر برق توپ ها و خمپاره انداز و به قول نظامی ها مبادله آتش [بود]. این بزن و بکوب چنان شدید است که از اتاق بیرون آمدم و لحظه ای به تماشا [ایستادم].

+ نوشتم تا بماند
+ و +

پ ن: چند سال پیش هم وقتی امریکا به عراق حمله کرد، شهر خلوت بود، موج انفجارها حس می شد، در و پنجره ها می لرزید، ما بی خیال این ها سال را تحویل می کردیم.

۱ نظر:

  1. همين دو ماه پيش بود كه خوندمش...منم كه عاشق نوشته هاي مستند!

    پاسخحذف