شنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۹

کنترل رو بده من

+
برنامه ی تصویر زندگی، سری جدیدش بد نیس، دوشنبه ها طرف 12-12:30 بحث روانشناسی کودک و تربیت و ایناس، مجری خانوم خامنه است، یادتونه؟ مجری برنامه کودک بود؟ بعد یه دکتری میاد، خیلی باحال ه، من حدس می زنم آبادانی هم باشه! یه جاهایی لهجه داره حرف زدنش و اینکه خیلی غولو!ه، جالب حرف می زنه این آقاهه، مخصوصن درباره تنبیه کردن بچه ها تعارف نداره!
بین این بخش، یه تیکه ای دارن، زنگ انشاء، اونم بعضی وقت ها موضوعات جالبی داره و بچه ها هم انشاهای جالبی می نویسن، و اینکه خودشون می خونن جالب ترش می کنه
بعد پنجشنبه ها هم یه بخشی داره، نوستالژی بازی، اونم بد نیس، یه مدت بند کرده بود به کارتون های اون زمان، و واقعا چقدر کارتون های ما خوب بودن نسبت به حالا

+
توی کارتون هایی که تا حالا ایران ساخته، یکی اون سری اول قصه ی ما مثل شد خوب بوده کیفیتش، یکی که چند وقت یش دیدم و یادم نیس چی بود اسمش، ولی حیوون داشت و تو جنگل بودن و اینا، یکی اینی که تازگیا می ذاره، شکرستان؛ خوش ساخت ه، باحال هم هس! امروز کلی خندیدم! :دی اون پیرزنی که توشه هم بامزه اس حرف زدنش
آها، اون یکی دیگه هم هس، دانشمندان کوچک؟ بزرگ مردان کوچک؟ یه همچی چیزی، که سرگذشت دانشمندا رو می گه، ولی کلی تیکه توش داره! اون به نظرم مخاطبش بالاتر از سنین راهنمایی باید باشه، چون تیکه های طنزی که به کار بردن توش برا زیر اون سنین شاید زیاد قابل درک نباشه، یا اصلن باعث شه اطلاعات غلط به خورد بچه مردم بره(وای وای)

+
شبکه آموزش، یه مسابقه مشاعره داره، هیچ وقت نگاه نکردم، امروز این کانال اون کانال می کردم، چشمم خورد که روی یکی از صندلی ها یه بچه ای نشسته، کنجکاو شدم ببینیم این چی کار می کنه اینجا، گفتم شاید این کناری ه باباش ه، اون موقع مجری که دکتر نمی دونمم کی کی ه(عادل آذر؟ نمی دونم) داشت با شور و هیجان داستان تعریف می کرد، شرکت کننده ها هم داشتن یه چیزایی می نوشتن، فک کردم دارن نت برمی دارن، بعد کاشف به عمل اومد که اینا داشتن تا این آقا داستانشو برا ما بیننده ها می گفته، یه بیت شعر بگن خطاب به حافظ(اینجور که من فهمیدم)، همه خوندن، رسید به این پسر بچه، خیلی جدی، با حس، تقریبا مث این مرشدها، خوند: حافظا!تو نجاتم دادی، متشکرم! گفتم حالا گفتن بچه هم یه چیزی بگه این وسط دلش نشکنه اینجا نشسته، مشاعره شروع شد، باز دور چرخید و به این که رسید، همچین شعری خوند! من دهنم وا موند، باز چرخید رسید به این، باز تند جواب داد، بعد دو سه بار بیت هایی که می خوند به یه حروفی ختممی شد نفر بعدیش به مشکل می خورد، مثلن ح یا ض یا ظ ! حال کردم، تو پنج نفر، سوم شد! اسمش سهند صادقی بود، هشت نه سال ه می زد، آفرین به خودش و مامان باباش

۱ نظر:

  1. ما شبکه یک و سه و تهرانو بیشتر نداریم! با همینا گذران میکنیم! دو که اصل کارتون و ایناستم نداریم. ما از صب که بیدار میشیم کنترل دست حاج خانومه. از همین سه تا کانال هرچی اشپزیه شخم میزنه. بعد دیگه میرسه به شب و این سریال مسخره ها. خو اونا رو میبینیم. بعد دیگه هیچی. چه ربطی داشت اینا

    پاسخحذف