جمعه، آذر ۲۷، ۱۳۸۸

يك شهر دعا کرد و بلا كم نشد امسال
خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال


اي ماه چه دير آمدي از راه و عجیب است
دل واپس تو  عالم و آدم نشد امسال


پيش از تو محرم شد و پيش از تو عزا بود
مويي ز عزاداري تو كم نشد امسال


جایی ننشستیم که یادی نشد از درد
شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال


صد خيمه ي خاموش به تاراج جنون رفت
يك خاطر آسوده فراهم نشد امسال


در گريه نهفتيم عزاي شب خود را
تاوان تو زخمي ست كه مرهم نشد امسال

+ عبدالجبار کاکایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر